خوشبختی ...با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراجای موی پریشان تو دریای خروشان
بگذار مرا غرق کند این شب مواجیک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم
یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراجای کشته سوزانده بر باد سپرده
جز عشق نیاموختی از قصه حلاجیک بار دگر کاش به ساحل برسانی
صندوقچهای را که رها گشته در امواج
برچسب : نویسنده : mdanteandvergila بازدید : 133 تاريخ : دوشنبه 22 اسفند 1401 ساعت: 18:55